English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3892 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hold court <idiom> U همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the matter in hand U موضوع مورد بحث
matter in hand U موضوع مورد بحث
purview U میدان دید موضوع مورد بحث
acquisitions U جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisition U جمع آوری داده در مورد یک موضوع
I foud myself in opposition to my friends on this question . U در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
I had no opportunity to discuss the matter . U فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
exchange of instruments of ratification U مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
between U دربین درمقام مقایسه
trabecula U دارای فواصل دربین یاخته ها
bring the house down <idiom> U باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
through thick and thin <idiom> U دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
homologous U همانند
alike <adj.> U همانند
similar <adj.> U همانند
similiar U همانند
like <adj.> U همانند
resembling <adj.> U همانند
related <adj.> U همانند
similar U همانند
This compares to ... U همانند آن ...
akin <adj.> U همانند
equal U همانند
equaled U همانند
equaling U همانند
equalled U همانند
equalling U همانند
alike U همانند
identical U همانند
equals U همانند
subduce U موضوع کردن
homological U همسان همانند
to look like U همانند بودن
identic notes U یادداشتهای همانند
similar U همسان همانند
like U نظیر همانند
liked U نظیر همانند
likes U نظیر همانند
of kin U نزدیک همانند
simulation U همانند سازی
simulations U همانند سازی
to expatiate on a subject U راجع یک موضوع زیادگویی کردن
group identification U همانند سازی گروهی
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
popularizing U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularised U مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
donnish U وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
questions U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
frost and kindred phenomena U یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
monarchical U وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
autogenesis U ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
to make observations [about] [on] U تامل کردن [در مورد] [به]
to grumble about the weather U مورد هوا گله کردن
call option U خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
to weigh in [on something] U اظهار نظر کردن [در مورد چیزی]
to gather information [about; on] U جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. U همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
to beg the question U نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
hard hyphen U خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
sadden U [مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
criteria U موضوع
topic U موضوع
subject [topic] U موضوع
themes U موضوع ها
subjects U موضوع ها
topics U موضوع ها
matters U موضوع
questions U موضوع
mattering U موضوع
questioned U موضوع
question U موضوع
head U موضوع
mattered U موضوع
matter U موضوع
point U موضوع
issue U موضوع
objecting U موضوع
propositions U موضوع
propositioning U موضوع
propositioned U موضوع
proposition U موضوع
direct objects U موضوع
indirect objects U موضوع
object U موضوع
topics U موضوع
topic U موضوع
issued U موضوع
issues U موضوع
texts U موضوع
text U موضوع
themes U موضوع
theme U موضوع
objects U موضوع
plotless U بی موضوع
afair U موضوع
objected U موضوع
subject U موضوع
subjects U موضوع
subjecting U موضوع
subjected U موضوع
motif U موضوع
motifs U موضوع
off the track U از موضوع پرت
objective complement U مکمل موضوع
subjects U رعایا موضوع
res ipsa loquitur U موضوع گویاست
postulated U اصل موضوع
What's on? U موضوع چه است؟
universe of discourse U موضوع بحث
What is happening? U موضوع چه است؟
fair game <idiom> U موضوع تهاجم
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
objecting U موضوع منظره
objected U موضوع منظره
object U موضوع منظره
in question U موضوع بحث
indirect objects U موضوع منظره
in contestation U موضوع بحث
direct objects U موضوع منظره
monomaniac U دیوانه یک موضوع
What's up? U موضوع چه است؟
not to point U بیرون از موضوع
not to the point U خارج از موضوع
out of question U خارج از موضوع
objects U موضوع منظره
What gives? U موضوع چه است؟
grievance U موضوع شکایت
beside the question U خارج از موضوع
What's the matter? U موضوع چیه؟
subjects U شیی موضوع
Recent search history Forum search
1Potential
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
2مهرآسا
1ICR
1Arousing
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com